لیلیِ بی مجنون

لیلی به چشم‌های من نگاه کن! باور کن من خودم با دستای خودم سه تا مجنون رو چال کردم. از چی می‌ترسی؟ یه روز تورو باخودم میبرم به جایی که مهم نباشه چند نفر دوستت دارن. مهم نباشه چند نفر ازت متنفرن. مهم نباشه چه کسی رو دوست داشتی، مهم نباشه از کی متنفر بودی... یه روز تورو میبرم به دنیایی که فقط خودت باشی و خودت و خودت و آرزوهات... بیا و دست بردار از این مجنون بازی‌ها. بیا و پشت پا بزن به هرچی عشق و تعهده... دستتو بده به من، رها شو از این همه وابستگی. از این همه دیواری که کشیدی بین خودت و آزادی... لیلی منو ببین! تا کی دویدن برای پیدا کردن محبت؟ تا کی کوه کندن برای رسیدن به یه آدم؟ باور کن من خودم با دستای خودم سه تا مجنون رو چال کردم و همشون توی قبر میخندیدن. 

49

می‌گفت ببین دیوونه تو باید خوبی‌هاتو داد بزنی! از ویژگی‌های مثبتت بنویسی، به آدما آتو ندی، همیشه روی خوب سکه رو نشون بدی، اون وقت کم کم خودتم باورت میشه که اونقدرا هم بد نیستی.

من ولی میگم خودتو پشت چهارتا خوبی و ویژگی مثبت قایم نکن. اینجوری هی باید نقاب بزنی به چهرتو به همه بگی ببین من چه خوبم!

47

چرا من همیشه فکر میکنم پشت هر پیامی که یه آدم جدید بهم میده، یه دسیسه ای هست؟

چرا همیشه باید یه جوری مواظب حرفام باشم که انگار دائم یه نفر داره منو امتحان میکنه؟

+ بعد این همه مدت یه نفر داره میگه از دو سال پیش منو تو دانشگاه دیده و حالا میخواد سفره ی دلشو باز کنه... این مدت کجا بودی؟ چرا امشب؟ اونم تو این وضعیتی که دقیقا نمیدونم چی باید از خدا بخوام ...

من یک حلزون حامله هستم

انقد بی‌حوصله‌ام که حس و حال چت هم ندارم چه برسه به درس و امتحان!

یک ساعته زل زدم به خط چهارمِ صفحه‌ی 79 جزوه... کلمه‌ی "استهلاک" ! و دارم فکر میکنم فردا بعد کلاسام با کی بپیچونم و برم کجا :/ همین روزایی که من بیکارم و دنبال یه نخود هیجان، هیچ عنتری پیدا نمیشه باهاش برم بیرون.

بعد دقیقا وقتی فول تایمم و پر از درس و کار، از در و دیوار کیس میریزه قدرت خدا :/ 

+ سمیه برگرد :|

22

اگه فردا برم ترم جدید کلاس زبان فقط و فقط بخاطر اینه که میخوام یه بار دیگه دکتر الف رو ببینم و صدای فوق العاده‌اش رو بشنوم :/ انقد انگیزه‌ام قویه ینی!

 

+ داشتم فکر میکردم ازدواج واسه امثال من که یهو عاشق شیش نفر میشن چقد میتونه کسل کننده و مزخرف باشه!

اینکه تو اتوبوس، صف انتشارات، پارک، خیابون و خرید یا حتی کافی شاپ و رستوران فقط به یک نفر فکر کنی و دیگر هیچ...

20

با بیل و کلنگ باید از زیر زبونش حرف بکشن. خب زود حرفاتو بزن پاشو برو دیگه وقت مارو نگیر :/

اومده بود فقط موز بخوره فک کنم :))

19

ــ واست یه امر خیر پیدا شده، با من حرف زد. بهم زنگ بزن!

 

شیفته‌ی این اس دادناتم رفیق :))

من که میدونم در عرض سه ثانیه طرفو پروندی :))

18

+ دلم برات تنگ شده بود.

- ... ( به درک! )

+ تو چی؟

- ... ( حتی یه ثانیه هم تا حالا بهت فکر نکردم. تو میگی دلتنگی؟ )

+ هستی؟

- آره

+ :)

- :)

 

من تو راهروها سرمو نمیارم بالا که یه وقت تو رو نبینم و مجبور نشم بهت سلام کنم! سینما بیام؟ با تو؟

17

وقتی بهم سلام میکنه دلم میخواد اون شعله‌ی گاز رو بگیرم تو صورتش! یا با تبر گردنشو قطع کنم!

چی میگی تو اصن؟ چشم چرونِ عوضی -__-

16

چرا درباره‌ی اینکه "دانی" دو ماهه بهم پیام میده، چیزی ننوشتم؟

اتفاق از این مهم تر؟

از این آدماس که دلت میخواد از نزدیک ببینیشون و محکم ماچشون کنی :)

چرا دوری؟ چرا؟

15

منتظریم پدر خانواده بیاد !

میترسم این آرامش قبل طوفان باشه ...

وقتایی که مضطرب و نگران هستید و نمیدونید قراره چه اتفاقی بیوفته،چیکار میکنید؟ 

14

فرمودند که :« ما خیلی استخاره ای هستیم !»

و به ما ثابت شد که از هر دست بدهی از همان دست ...

یا اینکه دنیا کاسه دست به دست است...

و کلا ضرب المثل هایی از همین دست :/

12

حس خوبی ندارم

امیدوارم زنگ نزنن، یا بابا بهانه بیاره ... زنگ نزنن بهتره !

اصلا اسطوره ی بلاتکلیفی و خوددرگیری منم ! من :/

11

دارم به این فکر میکنم که لابد الان یه پست گذاشته اینستا و روز دختر رو تبریک گفته :/

احتمالا خطاب به فالورای دخترش ...!

بعد اون « نفیسه اچ اس » هم کامنت میذاره ک وااای مررررسی :///

به اینا ک فک میکنم حالت تهوع بهم دس میده !

لازم به تأکیده که از خودش + فالور های دخترش + تک تک فالورهای دیگه اش اعم از مذکر یا غیره... متنفرم ! م ت ن ف ر م !!!

10

بالاخره بعد از دوبار کنسل کردن قرار و دلخوری و دعوا و... دیدمش!

با کلی مکافات البته !

قدش خیلییییییی بلنده ! والبته زیاد زرنگ نیس :/ 

برخوردش جالب نبود بچه اس فک کنم :(

9

روزهای خیلی بدی رو دارم میگذرونم . بدبختی از زمین و آسمون میباره فعلا و هنوز هم تموم نشده متأسفانه!

هردفعه به این امید میخوابم که وقتی بیدار میشم زندگی روی خوشش رو نشون بده،ولی وقتی چشم باز میکنم همه ی غم ها دوباره در عرض یه ثانیه میاد جلو چشمم.

میگن خوابم زیاد شده. علتش رو نمیدونن و نمیفهمن !

8

از دیشب تصمیم داشتم بیام و بنویسم که به طرز عجیبی مامان از هرکی خوشش میاد و میگه : قیافش خوب بود یا هرچی، طرف یهو دود میشه میره هوا ...!

ولی خب دقیقا چهار دقیقه ی پیش بعد از تماسِ خانم خ ، این نظریه با شکست مواجه شد!

همچنان روابطم با الف ح حقیقیان از حالت جالب قبل داره به سمت کسل کنندگی و اعصاب خوردی پیش میره :/

اینکه کسی نمیدونه در آینده چه اتفاقی میوفته بعضی اوقات روان آدمو میریزه بهم ...!

هرگز این موضوع برام عادی نمیشه که با بی تفاوتی منتظر باشم و ببینم چی پیش میاد!

7

بعضیا انقدر شاخن که آدم دلش میخواد بهشون بگه عزیزم این همه شاخو از کجا آوردی ؟ :))

به شخصه انقدر از این مدل آدما میترسم و حس میکنم دنیاشون دوره ازم که حتی نمیتونم بهشون نگا کنم!

چه برسه به اینکه لبخند بزنم...! 

بنابراین حق دارم وقتی بهم نگاه میکنن وانمود کنم ندیدمشون و انگار نه انگار ..

لرزش دستامم که شده یه معضل :/

میترسم یه بیماریِ جدی باشه ...

جدا از اینکه وقتی یه کوچولو استرس میگیرم سریع این لرزش لعنتی لوم میده...

دیگه به جایی رسیده که با یه ذره فعالیت و از پله بالارفتن هم خودشو نشون میده :(

6

دقیقا همین لحظه تصمیم گرفتم فراموشش کنم ‌...

هست ولی دیگه برام مهم نیست!

میگن اول و آخرش که همه درگیرِ سرنوشت و تقدیریم، پس نگرانی و ترس بی فایده اس!

میدونم این یه نوع تفکر «جبرگرایی» محسوب میشه، ولی بعضی وقتا آدمو آروم میکنه!

 

+ دل داده ام بر باد ... بر هر چه بادا باد !

5

کسی که روزها، در انتظارِ رسیدنِ شب باشد ...

و شب ها، به امیدِ فردا 

آنقدر مُــــرده است که

خوابیدن میانِ گور هَم آرامَــــش نمیکند!

 

* چند سآله که مُـــردم !

* یه مرضی گرفتم...

به اسمِ : « اگه من بمیرم، کی چه واکنشی نشون میده »

4

مــوجی ولی به ساحلِ ما دل نمی دَهی

فــکر و خیـــالِ تو پـــِی دریــایِ دیگریست !

#ف.دال

 

از هرچی ترسیدم سَرم اومد! نکنه همه ی زندگیِ من نتیجه ی دعا و نفرینِ بعضیاس ؟

دیشب بعدِ حرفامون میگه از اینکه شاید طرز فکر خانواده هامون (مسائل سیاسی) باهم فرق داره میترسه!

 

آخه سپاه ؟ هرچند که با این اوضاع آخرش معلوم نیست چی بشه! ولی ...

هنوز نیومده جا زده ! مردِ ترسو همون بهتر بمونه بیخِ ریشِ خانواده اش...!

بعضی حرفا رو نمیشه گفت، یا وقت نمیشه ، یا دیگه از وقتش رَد می شه!

3

تو همون اتفاقِ خوبی که هنوز نیوفــــتاده ...!

زندگی به من میگه، غم و شادی قبلِ هر حادثه، خطرناکه !

نمی دونه که چندسآله، طبلِ رسوایی از دستِ من افتاده .

#خودم _که_ بی _خودم

:/

2

بعضی وقتا یه جوری حرصَمو در میاره که دوس دارم هرچی از دَهنم درمیاد بهش بگم :/

تا الانش هم خیلی خود خوری کردم دیگه ... پروردگارا طلبِ صبر :(

1

چه جوری میشه درس خوند وقتی هر تیکه از مغزم یه جاس ؟

فرجه ها آمد !