شمارهی ناشناس
اما وقتی چشمم افتاد به شمارهی ناشناس مثل احمقا ذوق زده شدم! خودمو تو لباس عروس تصور کردم و با نهایت مهربونی جواب دادم: سلام بفرمایید.
تا وقتی که طرف داشت میگفت: سلام خوبین؟ منزل آقای ...؟ من دوستِ خانومِ (خودش بود! صداشم حتی شبیه بود!) ...
تو دلم میگفتم بالاخره زنگ زدن... الکی منتظر نبودم پس! اما... بعد از کلمهی خانوم، اون فامیلی که من دلم میخواست رو نگفت! با کمال دلسردی فهمیدم دوست همسایه روبروییه... گرچه هدفش امر خیر بود اما فرد مورد نظر من نبودم.