24
نیم رخ سمت چپ صورتم با کرم ماسیده و خط چشم کج و رژ پاک شده
مانتوی صد سال پیشم و چشمای پف کردهی خواب آلود
و بحث درباره انواع ماشینای پژو
کاملا واضحه که نمیتونه چندان عشقولانه و اسپیشال باشه!
نیم رخ سمت چپ صورتم با کرم ماسیده و خط چشم کج و رژ پاک شده
مانتوی صد سال پیشم و چشمای پف کردهی خواب آلود
و بحث درباره انواع ماشینای پژو
کاملا واضحه که نمیتونه چندان عشقولانه و اسپیشال باشه!
تا هفتهی پیش هر روز دنبال یه بهونه برای پیچوندن خونه و دور دور بودم و حالا فقط میخوام برق رو خاموش کنم، پتو رو بکشم رو سرم و بگم با من کاری نداشته باشین! بعد یه هفتهی کامل تو خونه بمونم و زل بزنم ب دیوار یا صفحهی لپ تاپ...
حذف کردن آدمای به درد نخور، قطعا به آسونی ورودشون نیست. باید دائما به نحوهی چینش کلمات کنار هم فکر کنی، وقتی میخوای غیرمستقیم بهش بگی :«ما به درد هم نمیخوریم»! بماند که چقدر باید برای خلق و ایجاد دلایل در جواب به این سوال که :«چرا؟» معذب بشی و آسمون و ریسمون بهم ببافی...
آشنایی با آدمای جدید، قطعا همونقدر که هیجان داره، یک نوع ترس و استرس خاص هم داره. فعلا فقط ترجیح میدم آدمای آشنای قبلی به زندگیم برگردن، ولی دریافت پیامای عجیب از آدمای ناشناس مجبورم میکنه از پیلهام بیام بیرون و غر غر کنان پشت سر سرنوشت راه برم!