پول تو جیبی این ماهم رو نریخت، گفت ندارم. دو میلیون و خورده‌ای خرج ماشینش شده، میگه ندارم پولشو بدم. هنوز اول ماهه و حساب هردوتاشون خالی، چند روز دیگه مهمون داریم و امروز شنیدم که آروم میگفت حداقل 60 تومن خرج خرید میوه میشه... دلم شکست! تا حالا سابقه نداشته به این روز بیوفتیم که بابا ته دلش یواشکی غصه‌ی خرید میوه داشته باشه... دو روز دیگه تولدمه. هرسال معمولا دو تا تراول ازش میگرفتم اما با این اوضاع.... هیچ توقعی ندارم حتی حاضرم همه‌ی پس‌اندازم رو دو دستی تقدیمش کنم که مبادا ببینم غصه میخوره...

همه‌ی اینا یه طرف، میمون چاق (عمم) از جهنم زنگ زده و سفارش میده به بابا که برای اون عجوزه سه چهار بسته پوشک برزگسال مارک فلان و سایز فلان بگیر و بفرست! به خدا راضی نیستم ما تو این وضعیت باشیم، بابا از خرجش برای ما بزنه، چندرغاز پول تو جیبی من به باد فنا بره، تو خرج خودمون مونده باشیم، من از اینکه ممکنه غیرانتفاعی قبول شم و بخاطر شهریه‌اش شرمنده باشم و بابا تو این بی‌پولی کلی خرج کنه و پوشک بگیره برای اون پیر کثافتی که چند ساله یه پاش لب گوره و تن به عزرائیل نمیده و جون مارو به لب رسونده!!! چقدر خودمو دلداری بدم و بگم وظیفشه چون مامانشه؟ فقط بابای کارمند من پسرشه و وظیفه داره؟ پس بقیه‌ی پسراش چی که پولشون از پارو بالا میره و ککشون نمیگزه که ننشون چی میخواد و ماه به ماه سر و کله‌شون پیدا نمیشه یا اگرم بشه با پررویی پول رو میدن دست خود مامانشون که بگن نگاه کن ما داریم برات خرج میکنیم و شرمنده‌اش کنن؟ دخترای مایه دارش که خرج قر و فر و لاک و لوازم آرایش دختراشون از خرج ماهانه‌ی ما بیشتره و انقدر دارن که هرسال ماشین عوض کنن و بچه هاشون رو بفرستن دانشگاه آزاد برای خوندن پزشکی، چی؟ بخدا برای بعضی‌ها مرگ شرف داره به زندگی! مامان تعریف میکرد زنیکه عجوزه همش خودشو به موش مردگی میزنه و اشک میریزه و میگه خدا منو ببره که شما راحت شین، بعد سر یه سرفه ساده به خودش میوفته و می‌ترسه و زنگ میزنه به همه و همه رو میکشونه خونه‌اش ک بیاین حالم بده دارم میمیرم! خب نکبت تو که میگی مرگ آرزوته برو یه گوشه بی صدا بمیر دیگه انقدر جون عزیز نباش! زن عمو تعریف میکرد که پیر خرفت دوتا دوتا شلوار میپوشه رو هم، وقتی میبرنش دستشویی بهش میگن شلوارات تمیزه نمیخواد عوض کنی، بدون اینکه توجه کنه شلواراشو در میاره و با وقاحت و تکبر پرت میکنه یه گوشه و روزی چهار یا شیش دست لباس عوض میکنه! آره دیگه نبایدم نگران باشه، خودش که نمیشوره... نوکراش دم خونه‌اش صف کشیدن برای شستن کهنه‌ها و شلوارای خانم!

یه بار اینجا همه بهم گفتن گناه داره، پیره، مریضه، بابات پسرشه باید خرجش کنه، همه‌اش درست ولی آدم باید خودش هم یکم انصاف داشته باشه و سعی کنه کمتر به دیگران زحمت بده نه اینکه فیس و افاده‌اش از یه دختر 14 ساله بیشتر باشه و همش کار درست کنه! یا بقیه هم باید برای مادرشون یه حرکتی بکنن نه اینکه چپ و راست تلفن بگیرن دستشون و زنگ بزنن به ما که مجموع حقوق همه‌مون روی هم از حقوق ماهانه‌ی یکیشون کمتره! 

حرص میخورم! بخصوص حالا که پول تو جیبی من داره خرج پوشک میشه :)