مرداب آرزو
مرا صدا میزد دریا !
میگفت: این موج خروشان موهایت یک روز مرا غرق میکند.
هربار اخبار حوادث غرق شدگان را که میشنید آه میکشید: دیدی؟ دریا دوباره قربانی گرفت...
میگفتم به این دریای بیرحمی که جان میگیرد نباید دل بست. جواب میداد دست بردار دختر! تا بوده خاصیت دریا خطر و زیبایی کنار هم بوده...عاشقی که از غرق شدن بترسد، عاشق نیست!
او اما شنا خوب بلد بود... یک روز دلش پیش اقیانوس گیر کرد... از غرق شدن نمیترسید. دل به دریا زد و رفت. جغرافیاش بیست بود. خوب میدانست که راه رسیدن به اقیانوس رد شدن از دریاست.
روزی که رفت یک دریا مُـرد و یک مُـرداب به دنیا آمد... تا بوده خاصیت مرداب خطر و دلمُـردگی کنار هم بوده. این بار ولی مرداب بیرحم حتی به آنهایی که شنا خوب بلد باشند رحم نمیکند. هیچ مردابی هم به اقیانوس نمیرسد!
+ دریا اولین عشق مرا بردی...
دنیا دم به دم مرا تو آزردی...
+ نوشته شده در پنجشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۶ ساعت 12:42 توسط ف.دال
|