اشتباهات ، همیشه گریبان گیرند !
خـَسته ام این روزا ، پـُرِ خوآبـَم و بی رویــآ
مـَن با این دنیــآ ، دیگه راه نمیام
بـَدم اومده از شب و بآرون ، از این حِس های سَردِ زمستون
توی رابـطه هـیچی ندیدم
جـُز دلِ تو زِندون
بـَدم اومده بَـس که دوییدم
اَز این آدما هیچی ندیدم
میگن عاشقن اما دروغه
دیــــر اینو فَهمیدم ...
یکی رَفت و شکست و نفهمید
ازم اینجوری رَد شد و خندید
دیدی حالِ دلم رو نپرسید ، اون اینو یادم داد
به کسی دیگه حِسی ندارم ، خودمم دیگه تنها میذارم
هرچی که بادا باد
( Puzzle band _ Badam Oumade )
اولین و آخرین باری که خواستم جلویِ رفتنِ کسیو بگیرم ، تنها راهی که به ذهنم رسید گریه بود.
فکر میکردم اشک ریختنِ یک دختر ، میتونه اونقدر اتفاقِ مهمی باشه که طرفِ مقابل رو تحت تأثیر قرار بده!
اشتباه کردم!
چون هیچ نتیجه ای نداشت ... و حتی بعدها فهمیدم گریه یعنی نشون دادنِ ضعف.
تنها نتیجه یِ اشک هایی که اون روز ریختم یا بهتر بگم به هدر دادم ، این بود که اونم گریه کنه .
تا اون روز فکر میکردم اشک ریختنِ یک مرد ، میتونه اونقدر اتفاقِ مهمی باشه که اوضاعمون رو تغییر بده !
اشتباه میکردم !
چون هیچ تغییری نکرد ، و اون رفت ... هرچند که دیر یا زود باید می رفت ولی اون روز انتظارشو نداشتم .
بعدِ اون روز ... و و اون خداحافظیِ عجیبُ غریب توی کوچه ی باهنر 2 خیلی از تصوراتم عوض شد.
حالا دیگه می دونم وقتی کسی تصمیم به رفتن بگیره ، هیچ اتفاقِ مهمی مانعش نمیشه !
یادآوریِ بعضی خاطرات آدمو بهم میریزه ...
و آهنگ ها ... به نظر من عاملِ اصلیِ یادآوری خاطرات هستن .