پاییز بی‌گناه

همون روزای اول، وسط چک کردن برگه‌های قرارداد و شمردن صفرهای جلوی هر عدد، زونکن نارنجی رنگ سنگین رو بین دستاش گرفته بود و درباره‌ی پاییز و افسردگی حرف میزدیم. گفت: تو پاییز خون آدما رقیق میشه به همین خاطر خودکشی هم زیاد میشه. چند دقیقه بعد صدای ترمز ماشین و یه ضربه‌ی محکم و شکستن شیشه اومد.

از پنجره نگاه کردم به خیابون و ماشینایی که با سرعت رد میشدن... واقعا پاییز مقصره؟ که خون آدمو رقیق میکنه و بعد افسردگی زیاد میشه؟ آدما زود عاشق میشن؟ زود نا امید میشن؟ زود کم میارن؟ زود خسته میشن؟

مثلا زمستونا خون یخ میزنه و آدما پوست کلفت میشن و عشق میره تو غار تاریکش میخوابه؟ یا تابستون خون جوش میاره و دلت میخواد بزنی همه رو له کنی؟

واقعا فصل‌ها مقصرن؟ یا گلول‌های خونی که تو رگ‌هاست؟ 

استارت ورک

درست از ساعت هشت و چند دقیقه‌ی صبح امروز، دوره‌ی چند هفته‌ای کارآموزیم شروع شد! کسی که فعلا قراره بهم آموزش بده همون دختریه که روی صورتش یک رد کم‌رنگ بخیه داره. البته حالا دیگه فامیلش رو میدونم. اما اسمش رو گذاشتم "خانوم هنرمند"! چون وقتی باهاش حرف میزدم فهمیدم تو رشته‌ها و زمینه‌های مختلف از شیرینی پزی گرفته تا طراحی دکوراسیون داخلی، فتوشاپ، طراحی لباس و دوخت و... تجربه و سابقه‌ی کار داره! وقتی گفت متولد شصت و هفته یکم جا خوردم. جوون‌تر به نظر میومد. دختر قوی و مهربونی که پنج سال تهران تنها کار کرده و درس خونده. ولی انقدر پیچیده و بد همه چیز رو توضیح داد که گیج شدم و هزار بار یه موضوعو تکرار میکردم اما آخرش هم تو ذهنم نمی‌موند!

به هرحال الان احساس بدی دارم. حس خنگ بودن، ناتوان بودن، تنبل بودن، گیج بودن و از همه مهمتر احساس سردرگمی و تردید! تمام امروز وقتی به چهره‌ی رنگ پریده‌ی خانوم هنرمند نگاه میکردم یا صدای خاص و ظریفش توی گوشم میپیچید یا سعی میکردم بالاخره فرق بین اخبار برگزیده و کاشی اقتصادی و نوتیف و... رو بفهمم، از خودم میپرسیدم بهتر نبود توی خونه می‌موندم و بخاطر چندرغاز خودمو معطل نمیکردم و برای ارشد درس می‌خوندم؟

سخت‌ترین کار دنیا ارتباط برقرار کردن با تک تک آدماییه که پشت اون میزهای سفید و روی صندلی‌های مشکی نشستن! وقتی یادم میاد که الان نصف کارمندا نیستن و از هفته‌ی بعد تعدادشون دوبرابر میشه اضطراب و دلهره به دلم چنگ میندازه! شاید حضور شوهر هانی یعنی آقای "میم.ج" از هفته‌ی بعد بتونه یه دلگرمی باشه اما بازهم باعث نمیشه احساس آرامش کنم!