حلزونِ زمان
زمان امروز برای من مثل خزیدن یک حلزون لزجِ گنده روی یک سطحِ سیمانی تو هوای گرمِ شرجی میگذره... کند، خسته کننده، زجرآور...
یک مگس سمج دائم اطرافم میچرخه، چایی که آقای خرچنگ آبدارچیِ دفترخاکستری برام میاره مثل همیشه بوی سیرِ خام میده، با وجود اینکه روباه و دار و دستهاش مأموریت کاری هستن و آرامش از در و دیوار میباره اما دلشورهی بیدلیلی هی دلم رو آشوب میکنه...
حرف و زمان برای نوشتن زیاد دارم ولی نمیتونم جمله بندی کنم! هی مینویسم هی پاک میکنم...
+ نوشته شده در شنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت 14:27 توسط ف.دال
|