حباب ناپایدار آینده
امروز به قدری احساس غرق شدن و درماندگی میکنم که ناچارا به چندتا مرکز مشاوره زنگ زدم تا برای فردا وقت مشاوره بگیرم! و در نهایت هیچ کدوم وقت نداشتن...
از چهارشنبه، پنجشنبه و تمام اتفاقاتی که قراره بیوفته متنفرم و آرزو میکنم کاش میشد یک نفر رو برای این چند روز استخدام کنم تا به جای من زندگی کنه و حتی به جای من تصمیم بگیره!
دیشب چشم رنگی گفت که شبها از نگرانی خوابش نمیبره... و علت دلمشغولیش هم نظرِ قطعیِ منه! طفلک نمیدونه من خودم تا خرخره توی فکر و خیال و دلنگرانی گیر کردم و قدرت تصمیم گیری یا حتی تفکرم رو از دست دادم!
+ نوشته شده در دوشنبه ۲۴ مرداد ۱۴۰۱ ساعت 13:32 توسط ف.دال
|