اولین حسرتهایی که خفهام میکنند
اولین باره که واقعا میدونم یه نفر رو دوست دارم و میخوام همیشه کنارم باشه حتی وقتایی که حوصلهی خودمم ندارم. اولین باره که آرزو میکنم کاش اهل لعنتیترین شهر ایران بودم تا وقتی میره اونجا ببینمش. اولین باره که به هر بچهای نگاه میکنم از خودم میپرسم یعنی اگه یه روز باهاش ازدواج کنم بچمون چه شکلی میشه؟ اولین باره تو صورت همهی آدما دنبال یه شباهت با چهرهی اون میگردم. اولین باره دلم میخواد زودتر یه سال بگذره بتونم ارشد تهران قبول شم و اون باشه که هر روز ببینمش! اولین باره که بجای یه دختر احساساتی احمق، فکر میکنم یه دختر بالغ عاشق هستم.
+ نوشته شده در جمعه ۱۷ شهریور ۱۳۹۶ ساعت 23:58 توسط ف.دال
|