باهام نسبتا مهربون شدن، دقیقا به همون شکلی که همه با یک فرد عزادار مهربون میشن و سعی میکنن پا روی دُمش نذارن! سوگ و داغِ دالی هنوز روی مغز و قلبم سنگینی میکنه... حوصله‌ی حرف زدن و حتی شکایت کردن رو ندارم و بجای اینکه مثل همیشه حرصم رو با حرفای آزاردهنده سر مامان خالی کنم، سکوت میکنم.