قلبهای قرمز
پنج ثانیه برای تماشای اون عکس زمان کمی بود. دستم رو روی صفحهی گوشی نگه داشته بودم تا مانع تموم شدن اون پنج ثانیهی لعنتی بشم! زل زده بودم به صورت سرخ شده از خنده و لبهای جمع شدهاش که نشون میداد چقدر سخت سعی کرده جلوی قهقه زدنش رو بگیره. به آستینهای سفید مانتوی دختره، به لاک قرمز جیغش و به موهای حالت داری که از گوشهی شال قرمز رنگش بیرون زده بود. به اینکه چطور سرش رو خم کرده تو بغل آقای میم.پ.ف و انگار داره میمیره از خنده! زل زده بودم به قلبهای قرمزی که آخر جملهاش گذاشته بود و حرص میخوردم از اینکه چرا چهره ی دختره معلوم نیست! حرص میخوردم از اینکه چرا عکس رو گذاشته استوری در حالی که میتونست پستش کنه تا من بتونم زوم کنم و مطمئن بشم بینشون فاصلهای هست یا نه... به هرحال اگر از من بپرسن میگم باوجود اینکه سعی کرده بودن با فاصله بایستن اما کاملا توی بغل هم بودن... حتی اگر از من بپرسن با اطمینان میگم دست راستش روی شونهی دختره بود. و درنهایت اگر از من دربارهی میم.پ.ف بپرسن فقط یادمه یه روز، حدود دوسال پیش به من گفته بود دوستم داره، گفته بود عاشق خندههای منه بخصوص توی اون عکس که روسری قرمز دارم و گفته بود وقتی توی راهروهای دانشکده منو میبینه قلبش کنده میشه! و خلاصه بعد اینکه بهش فهموندم حاضر نیستم پنج سال دوستی رو به امید اینکه یه روز تبدیل به ازدواج بشه تحمل کنم، آخرین جملاتی که تحویلم داد این بود که هروقت مشکلی داشتم بهش بگم. در عرض این دوسال کوهی از مشکلات روی سر من خراب شد اما هیچ وقت به ذهنم خطور نکرد دربارهاش به میم.پ.ف چیزی بگم چراکه اون برای من فقط یه غریبه بود. اما غریبهای که سرگذشت یا عاشقانههاش برام بیاهمیت نبود... یه مدت بعد به دوستیش با یه دختر شک کردم همه میگفتن دختره شبیه منه، هرچند که خیلی بهتر از من بود! حسادت باعث میشد از غریبهای که تقریبا شبیه منه متنفر باشم. اما حالا توی عکسش کنار یه دختر جدیدتر لبخند میزد. یه غریبهی جدید با شال قرمز که خندههاش احتمالا قشنگتر از منه و شاید وقتی اون رو میبینه قلبش جدی جدی از جا کنده میشه!
دیگه همه میدونن برای شناخت آدمها کافیه بهشون یکم زمان داده بشه تا خود واقعیشون رو نشون بدن، اما من از خودم میپرسم واقعا لازمه به آدمها زمان بدیم تا ازمون دل بکنن و کاری کنن که ازشون متنفر بشیم؟ درحالی که میتونیم همون لحظه دوستشون داشته باشیم و اجازه بدیم دوستمون داشته باشن... شاید اگر دوسال پیش با درخواستش موافقت میکردم الان من توی اون عکس با شال قرمز کنارش ایستاده بودم و لبخند میزدم و مخاطب اون قلبهای قرمز ته جمله بودم!
+ نوشته شده در پنجشنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۷ ساعت 17:38 توسط ف.دال
|