پیام سپیدار بالای صفحه‌ی گوشیم، درست مثل خاری بزرگی توی چشمم، همه‌ی حواسم رو درگیر کرده! می‌دونم اگر جواب بدم میگه دلش میخواد دوباره برم پیشش و می‌دونم بخاطر اون سحر خاصی که توی وجودش موج میزنه، دلم می‌خواد دوباره ببینمش! هرچند که هنوز سیاهی‌های آخرین باری که پیشش بودم مونده‌ی روی روح و تنم، مثل لکه‌های سیاه، کثیف و سمجِ روغن روی یک لباس سفید!